در خانواده ی موفق تشکر کردن یکی از اصول می باشد
در بسیاری از کلیساها این دو کلمه روی دیوار نوشته شده است ؛
فکر کنید ، شکر کنید ،
و در دین اسلام داریم :
از بنده ی خدا تشکر کنید که از خدا تشکر کرده
ویلیام جیمز می گوید : « ژرف ترین قانون انسانی ، شوق و اشتیاق تقدیر و قدر شناسی ست و این کار آسان ترین راه خشنودی و راضی کردن دیگران است آیا تا به حال از همسر و فرزند خود به خاطر کارهای خوبشان تشکر کرده اید یا فقط انتقاد کردن مرام شما بوده است ؟ آیا میدانید چه قدر شیرین است وقتی همسرتان وارد خانه میشود ، ببیند شما عاشقانه به استقبال او می روید ، لبـاس هایش را می گیرید و همچون سرور زنان عالم- حضرت زهرا ( س ) با او برخورد می کنید ؟ آیا وقتی فرزند شما کاری خوب انجام داده او را مورد تشویق و تشـکر قرار داده اید یا فقط فقط به نقطه ضعف و اشکالات او اشاره کرده اید ؟ آیا تا به حال فکر کرده ایـد چـرا وقتی آدم هـا زنـده هستند ، هـیـچ کـس خـوبی آنها را نمی گوید ؛ ولی وقتی از دنیا رفتنـد ، همـه درباره ی خـوبی او داد سخن سر می دهند.آیا مردم باید بمیرند تابفهمیم آنها چه قدر خوب بوده اند ؟ پس پدر و مادر عزیز ! فرزند عزیز! یکی از ارزشمندترین و اولین درس های زندگی موفق ، ابراز قدردانی و سپاسگزاری از دیگران است . چه قدر خوب است تشکر و قدردانی در زندگی ما جای غر زدن و تهمت ، کینـه و خـشـم و بـخـل را بگیرد . اگر هر کسی خانه ، اداره و در جامعه قدر و ارزش کار دیگران را بداند ، چه قدر کار تقویت می شود ؛ ولی غالب افراد فقط کارهای منفی را می بیننـد . انگار دریچه های افکار مثبت آنها را بسته اند . مثلاً در خیابان در حال راننـدگی هستیم . اگر لاستیک ماشین در گودالی کوچک بیفتد ، ناراحت مـی شـویم . انتقـاد می کنیم که این چه وضعی ست . در مقابل فرزند خود ناسزا می گوییم ، ولی در مقابل خود پل بزرگی را که با میلیاردها ریال هزینه ، صدها روز روی آن کار شـده است ، نمی بینیم . یـا صـدهـا کـار انـجـام شـده در منـزل توسط همسر را هرگزنمی بینیم و فقط خدا نکند نقصی داشته باشد . یا وقتی همسرمان خرید کرده، اگر یکی از میوه ها خراب باشد ، داد و فریاد راه می اندازیم . این نکته ی تربیتی واقعاً چه زیبا بیان شده است : در آخرین روزهایی که لقمان در خانه ی ارباب بود ارباب خربزه یی برای لقمان آورد و او شروع به خوردن نمـود و هیچ نگفت . آخر ارباب یک تکه از خربزه را خورد ، دید بسیار تلخ و بدمزه است . بـه لقمان گفت این خربزه تلخ و بدمزه را چرا می خوری ؟ گفت ! دور از معرفت است که یک عمر در خانه ی ارباب خربزه ی شیرین خورده ام ، حالا یک روز با خوردن خربزه ی تلخ انتقاد کنم و … تصور کنید پدری دخترش را بزرگ می کند ، بعد از ۲۰ سال با ده هـا مـلیـون جهیزیه
دیدگاهتان را بنویسید